حکم ضمان (قرآن)ضامن گرفتن براى جلب اطمینان، سابقه تاريخى دارد و ضامن بايد فرد معيّن ومشخّصى باشد. ۱ - ضامن و زعیمضمان، از قراردادهای مشروع در دین یوسف (علیهالسلام): • «ولما دخلوا علی یوسف..؛ و چون بر یوسف وارد شدند، وى برادرش (بنیامین) را در نزد خود جاى داد (و به او) گفت: همانا من برادر تو هستم، پس در مقابل آنچه (این برادران تا حال درباره من و تو) انجام مىدادند اندوه مخور.» • «فلما جهزهم بجهازهم جعل السقایة فی رحل اخیه..؛ پس چون آنها را به آذوقه و وسایل سفرشان مجهز نمود جام آبخورى را (كه همان پیمانه بود) در باردان برادرش قرار داد، سپس جارزنندهاى بانگ برآورد كه اى كاروانیان، حتما شما دزدید. (مراد سرقت جام در ظاهر و سرقت یوسف از پدر در واقع بوده، یا دروغ براى مصلحت لازم بلامانع است.)» • «قالوا نفقد صواع الملک ولمن جاء به حمل بعیر وانا به زعیم؛ گفتند: پیمانه شاه را گم كردهایم و براى هر كسى كه آن را بیاورد بار یك شتر (جایزه یا حق الجعالة) خواهد بود و (من جارزننده) خودم آن را ضامنم.» ۲ - تفسیر آیاتوقتی برادران وارد بر یوسف شدند، و به او اعلام داشتند كه دستور تو را به كار بستیم و با اینكه پدر در آغاز موافق فرستادن برادر كوچك با ما نبود با اصرار او را راضى ساختیم، تا بدانى ما به گفته و عهد خود وفاداریم. یوسف، آنها را با احترام و اکرام تمام پذیرفت، و به میهمانى خویش دعوت كرد، دستور داد هر دو نفر در كنار سفره یا طبق غذا قرار گیرند، آنها چنین كردند، در این هنگام بنیامین كه تنها مانده بود گریه را سر داد و گفت: اگر برادرم یوسف زنده بود، مرا با خود بر سر یك سفره مىنشاند، چرا كه از یك پدر و مادر بودیم، یوسف رو به آنها كرد و گفت: مثل اینكه برادر كوچكتان تنها مانده است؟ من براى رفع تنهائیش او را با خودم بر سر یك سفره مىنشانم! سپس دستور داد براى هر دو نفر یك اطاق خواب مهیا كردند، باز بنیامین تنها ماند یوسف گفت: او را نزد من بفرستید، در این هنگام یوسف برادرش را نزد خود جاى داد، اما دید او بسیار ناراحت و نگران است و دائما به یاد برادر از دست رفتهاش یوسف مىباشد، در اینجا پیمانه صبر یوسف لبریز شد و پرده از روى حقیقت برداشت، در این هنگام طبق بعضى از روایات، یوسف به برادرش بنیامین گفت: آیا دوست دارى نزد من بمانى، او گفت آرى ولى برادرانم هرگز راضى نخواهند شد چرا كه به پدر قول دادهاند و سوگند یاد كردهاند كه مرا به هر قیمتى كه هست با خود بازگردانند، یوسف گفت: غصه مخور من نقشهاى مىكشم كه آنها ناچار شوند ترا نزد من بگذارند، سپس هنگامى كه بارهاى غلات را براى برادران آماده ساخت دستور داد پیمانه گرانقیمت مخصوص را، درون بار برادرش بنیامین بگذارد. در این هنگام ماموران كیل مواد غذایى مشاهده كردند كه اثرى از پیمانه مخصوص و گرانقیمت نیست، در حالى كه قبلا در دست آنها بود: لذا همین كه قافله آماده حرکت شد، كسى فریاد زد: اى اهل قافله شما سارق هستید! (ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیتُهَا الْعِیرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ). برادران یوسف كه این جمله را شنیدند، سخت تكان خوردند و وحشت كردند، چرا كه هرگز چنین احتمالى به ذهنشان راه نمىیافت كه بعد از این همه احترام و اكرام، متهم به سرقت شوند! لذا رو به آنها كردند و گفتند: مگر چه چیز گم كردهاید؟ گفتند ما پیمانه سلطان را گم كردهایم و نسبت به شما ظنین هستیم و از آنجا كه پیمانه گرانقیمت و مورد علاقه ملك بوده است، هر كس آن را بیابد و بیاورد، یك بار شتر به او جایزه خواهیم داد (وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ).سپس گوینده این سخن براى تاكید بیشتر گفت: و من شخصا این جایزه را تضمین مىكنم. ۳ - تعریف زعیمزعیم بمعنى کفیل و عهدهدار است طبرسی گفته زعیم، كفیل و ضمین نظیر هماند و نیز زعیم بمعنى رئیس است راغب در تقریب آن گوید: چون عقیده بر این است كه قول رئیس و كفیل محل احتمال كذب است؛ تعبیر وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ؛یعنی هر كه آنرا بیاورد براى اوست بار شترى و من بآن بار ضامنم كه باو داده شود و یا باو كفیلم كه عذابش نكنند. از آیه یاد شده مشروعیت ضمان استفاده شده است. در آیه سَلْهُمْ أَیهُمْ بِذلِكَ زَعِیمٌ؛ زعیم بمعنى متعهد و یا باطل گو است. در مجمع آنرا كفیل گفته. یعنی: بپرس كدامشان متعهد است كه روز قیامت براى آنهاست آنچه براى مؤمنان است. در نهج البلاغه خطبه ۱۶ آمده: «ذِمَّتِى بِمَا أَقُولُ رَهِینَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ». ۴ - پانویس۵ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم ضمان». |